یادداشتهای کوتاه به مناسبت درگذشت منوچهر عسگری نسب
پس از انتشار خبر درگذشت «منوچهر عسگری نسب» پیامهای زیادی در گروه «سرزمین هنر» در شبکههای اجتماعی منتشر شد که حاوی دلنوشتههای آنی برخی از این عزیزان درباره این کارگردان فقید سینماست.
«علیرضا دباغ»منتقد فرهنگی و کارشناس رسانه در نوشته ی کوتاهی در گروه «سرزمین هنر» نوشت:
“صبح امروز با آقای «مهران رسام» ملاقاتی داشتم…از درگذشت «منوچهر عسگری نسب» غمگین بود و از حق بزرگی که او برگردن سینما داشت و از راه اندازی خانه ی سینما و خدمات وی در بنیاد فارابی خاطرات زیادی نقل کرد در عین جال از جو بد سینما در ایران سخن گفت و در مجموع از رفتن هنرمندان پی در پی غمگین بود… بیایید قدر یکدیگر را بدانیم.”
«شکرخدا گودرزی» نویسنده،بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر ذیل همین یادداشت نوشت:
یادش گرامیباد.
حوالی سالهای ۷۸ تا ۸۰ بود که با هم اصفهان میرفتیم تدریس…
همه ی نزدیکا میرن ما نوبت خویش رو انتظار میکشیم…
داوود محمدی فرد گردآورنده کتاب «پوسترهای فیلمفارسی» نیز در گروه «سرزمین هنر» این یادداشت را به اشتراک گذاشت:
جریان فیلمفارسی از نوع پهلوی که با انقلاب به پایان رسید خلائی ایجاد کرد مدیران وقت سینمایی و مسولان فارابی به موازات پروژه هنر متعهد به دنبال ایجاد نوعی سینمای معناگرا بودند تا هم سینما بماند و هم پیام انقلاب در لایههای هنری نضج یابد.پ
سینمای تارکوفسکی انتخاب مسولان آن دوره بود سینمایی خاص و معناگرا و بدون هیجان و جذابیتهای گیشه ای لذا بنیاد فارابی فیلمهای او را وارد و کارگردانهایی را تشویق به ساخت به سبک «تارکوفسکی» نمود. منوچهر عسگری نسب یکی از آن کارگردانها بود که فیلم« آن سوی مه»او در این سبک ساخته شد.
اینکه عاقبت این نگرش به کجا رسید و چه شد، طولانی است.
اما اینکه «عسگری نسب» به هر حال صاحب سبک بود شک نیست.
روحش شاد.
«حامد صرافی زاده» پژوهشگر سینما هم دلنوشته ی خود را از صفحه ی شخصی اش در «سرزمین هنر» به اشتراک گذاشت که قدری مفصل تر از دیگران بود:
«منوچهر عسگرینسب» شب گذشته درگذشت.
خیلیها او را با فیلم «آنسوی مه» به یاد میآورند در ابتدا.
فیلمیکه انگار مانیفست و خواسته مدیران فرهنگی آن زمان بود. همان سینمای معناگرا در دل دوران التهاب سیاسی. همان سینمای از قرار معلوم گلخانهای و هدایتی و حمایتی که به جایی نرسید و من واقعاً شک دارم «محمد بهشتی» و «فخرالدین انوار» واقعاً دوست داشتند همه همه مثل هم چیزی شبیه «آن سوی مه» بسازند.
دهه شصت مجموعهای در تلویزیون از شبکه دو پخش میشد به اسم «خانه در انتظار» که مرا در همان عالم بچگی و دوران جنگ به تعقیب وا میداشت سفر آن نوجوان برای یافتن گمشده اش. یک سکانس کتک خوردن پسرک و یک سکانس قائم شدن او در اتوبوس خوب یادم مانده.حال و هوایش مرا یاد مجموعه «آیندگان» کیومرث پوراحمد میانداخت که فهمیدم فیلمبردار هر دو «فرهاد صبا» بوده است.
سالها بعد با خالهام رفتم سینما تماشای «هی جو»ی او با بازی فوقالعاده «سعید پورصمیمی» و «فتحعلی اویسی» در سینما شهرقصه از بس که پیشپرده تبلیغاتیاش و آنجایی را که پورصمیمیاز لایه شمایل اویسی که توی در درست شده بود رد میشد، دوست داشتم و موقع تماشایاش کلی هم خندیدم و غمگین شدم همزمان برای مردی که آرزویش در مهاجرت از ایران بود به آمریکا و یک زندگی خوش و آخرش به هیچجا نرسید و در سکانس آخر پیر شده بود و سیگار میکشید و به کسی از او میپرسید از تجربیات خودتان بگویید و توصیهها و موفقیتها حرف بزنید از سر تأسف و حسرت میخندید.
در ایران با آقای «پورصمیمی» چند باری برخی از سکانسهای فیلم و آن قطعه که زندهیاد «فرهنگ مهرپرور» در صحرا مینواخت با این ترانه «میریم که برنگردیم!» را مرور کردیم. «عسگرینسب» سالها بعد مجموعه تلویزیونی خوبی ساخت به اسم «پاییز بلند» با بازی «فرامرز صدیقی» و «سعید پورصمیمی» بر اساس رمان «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» گابریل گارسیا مارکز. مجموعهای که ابداً قدر ندید با اینکه قابلیتهای فراوان و شخصیتهایی غیر معمول و کلیشهای را داشت درباره یک سرهنگ تبعیدی در ترکمن صحرا که باید فرزندش را نجات میداد. مجموعه حتی در پخش دومش در شبهای عید درست و حسابی دیده نشد متأسفانه.
واقعاً مجموعه درست و کار شدهای بود. یک شخصیت داشت به نوعی معاون و یک رده پایینتر از صدیقی که سرگرد بود و ریش داشت و داش مشتی و شوخ که خیلی دوست داشتم هر وقت به جایی وارد میشد و حضور پورصمیمیبا لباس و ریش مرتب در مقام دکتر/ طبیب و البته قسمت آخرش را که فکر کنم سی دقیقه نبرد بود برای نجات فرزند سرهنگ که آخر سر جنازهاش را با اسب آوردند در دشت (چیزی شبیه بخشهای پایانی «شیر سنگی» و «در مسیر تندبادِ» «مسعود جعفریجوزانی» و «ردپایی بر شن» «محمدرضا هنرمند»)
او از سال ۷۲ دیگر کاری نکرد یا حداقل من از کارهای او خبردار نشدم. دوست داشتم در فرصتی درباره همین چند کار و اصولاً کم کاریاش با او حرف بزنم، کسی که فیلمسازی را در ایالت میشیگان خوانده بود و برگشت به ایران که فیلمهای خوب بسازد ولی چندان خیری ندید و آن اندازه که خودش انتظار داشت فیلم نساخت و واقعاً چرا؟!
خدایت بیامرزد، عسگرینسب، منوچهر.
«سرزمین هنر» درگذشت این هنرمند را به بازماندگان و همکارانش تسلیت میگوید. بنابر اعلام خانه ی سینما مراسم تشییع جنازه منوچهر عسگری نسب ساعت9 صبح سه شنبه 23 مرداد 1397 از مقابل ساختمان شماره 2 خانه سینما واقع در خیابان وصال برگزار میشود.
نوشته یادداشتهای کوتاه به مناسبت درگذشت منوچهر عسگری نسب اولین بار در HonarLand. پدیدار شد.