گاندو به پایان رسید بدون آنکه تمام شود
نخهایی که در آغاز توسط فیلمنامه نویس و کارگردان گاندو در هم تنیده میشوند تا روایت شکل بگیرد در چند قسمت انتهایی مجموعه رها میشوند و مخاطب متوجه نمیشود بر سر آقازاده یی که میلیونها یورو را میخواست از کشور خارج کند و حتی بخاطر دستگیری اش جتهای جنگنده به پرواز در آمدند و کل سرمایه زمانی و فیلم بخاطر آن شکل گرفت چه بر سرش آمد.
چه بر سر آقازاده فیلم آمد؟
گویی گرفتار فراموشکاری عمدی سازندگان شد، شاید بحث آقازادهها را پیش از این نمیشد ادامه داد ، بقیه کاراکترها هم قربانی شخصیتی شدند که تبلور جیسون رضائیان بود و کل انتهای فیلم روی دستگیری و مبادله او با امریکا متمرکز میشد بدون آنکه مخاطب متوجه شود تک تک شخصیتها چه سرنوشتی یافتند.
اگر مهم نبودند پس چرا اینهمه روی آنها تاکید شد و وقت بسیاری صرف شان شد
این رها شدگی قبل از هر چیز نشان میدهد فیلمنامه به آغاز خود بی اعتناست و اگر قصد تنها یک نفر بود میشد با یک سریال جمع و جورتر به مقصد رسید.
فیلمنامه یی که به احزای خود که باید در پیوند با هم به کلیت برسد وفادار نمیماند در اجرا هم غرق در جزئیات امکان تمرکز روی محور اصلی روایت را از دست میدهد و بجای شکل دادن به فرایندها دست تصادف ماجرا را پیش میبرد و در نهایت شانس جای هوشمندی روایت را میگیرد.
مشکل عمده فیلم
اگر فرم مرزهای غایت محتوا باشد بخاطر پراکندگی و تعدد رخدادها در معماری اثر با آشفتگی و گنگی روبرو میشویم و رخدادها به گونه یی بر هم خم میشوند که بجای ساختن یک پازل گرفتار در هم ریختگی میشوند.
مشکل عمده دیگر فیلم آنست که مملو از ارجاعات بیرون از خود است و اگر مخاطبی با این ارجاعات آشنا نباشد منطق کل اثر در ذهن او از هم میپاشد .
فرض کنید یک نسل بعد و یا افراد بی خبر از منازعات سیاست داخلی و خارجی این سریال را ببیند آنرا هرگز فهم نمیکنند ، یعنی گاندو یک اثر خود بسنده نیست و بدون حساب کردن روی متن بزرگتر نمیتواند روی پای خود بیایستد
دعوا برسرخوب و بد بودن گاندو
به همین دلیل مخالفان و موافقان گاندو بجای دعوا بر سر خوب و بد اثر دعواهای جناحی بر سر درست و غلط بودن رخدادها راه میاندازند و همین مشکل باعث میشود گاندو فارغ از این دعواها خیلی زود از یادها برود.در حالی که این فرصت را داشت پایه گذار یک ژانر امنیتی _جاسوسی باشد که هم برای سازندگان اش در شناخت جامعه و هم برای مخاطب سازی و یابی لازم است.
باید دلایل این دو مشکل و مشکلات دیگر را در پیوند با کلیت جامعه تجزیه و تحلیل کرد و نشان داد به چه دلایلی از این مشکلات گریزی نبود.
نگرانی برای کل تیم
این مجموعه بخاطر دلبستگی به طرح همه چیز به ناچار گرفتار تناقضهای بی شمار میشود و راه حلی برای رفع شان نمییابد، یک نمونه کوچک از این تناقضها را باز میگویم و بقیه را به بعد میسپارم ، در کل مجموعه بازجو با همه متهمها رو در رو حرف میزند ولی برای بازجویی از نفر اصلی رودرو حرف زدن تبدیل به تکنیک خوفناک برای متهم و نگرانی برای کل تیم میشود.
چرا !؟ شاید به این دلیل اثر بتواند جمع شود و مخاطب لقیهای کل منطق فیلمنامه را از یاد ببرد
بیشتر در این مورد حرف میزنم و میگویم در فقدان یک نگرش جامع نگر ساختارها و فرایندها نادیده گرفته میشود و فهم چرایی تداوم بحرانها را بخاطر دلبستگی به جنگ لجوعانه ارادهها از خود دریغ میکند، وقتی در قسمت پایانی به یک مقام بلند پایه گفته میشود جوانان امنیتی فطرت پاک جهل سال قبل شمایند.
تماشاگر از خود میپرسد آیا این جوانان در دل ساختار همین سرنوشت را نخواهند یافت ، اگر نفهمیم در دل کدام مناسبات این مقام آنچه داشت از دست داد .
این نکته یی است که مفصل به آن خواهم پرداخت و خواهم گفت مخالفان و موافقان گاندو هر دو به یک اندازه اشتباه میکنند و مجبور میشوند مثل سریال بحث را پایان دهند بدون آنکه به فرجام مشخصی برسند و همین بی سرانجامیبخاطر نادیده گرفتن فرایندها برجام را هم بی فرجام کرد
نوشته گاندو به پایان رسید بدون آنکه تمام شود اولین بار در سرزمین هنر. پدیدار شد.