آقای پیمان معادی ،لطفاً تجربه شخصی را تعمیم ندهید!
پیمان معادی کارگردان فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» چندین بار وقایع دهه 60 را از دریچه ذهن و تجربه خود دیده و متأسفانه آن را تعمیم داده است. اخیراً هم ادعا کرده بچههای مدارس در آن دوران با مدونا آشنا بوده و آنان دو تا عکس بزرگ مارادونا را میگرفتند و یک عکس کوچک مدونا به جایش میدادند!
آقای پیمان معادی ،هرچند در آن ایام نهایتاً نوجوانی بیش نبودید،اما باید به یاد بیاورید که در آن زمان ویدیوهای بتاماکس وجود داشت که بیشتر در خانه اشراف دیده میشد،نه مردم کوچه و بازار که در تلاش معاش بودند.
در آن زمانی که کشور درگیر مشکلات عدیده ،به خصوص جنگ تحمیلی بود،چه کسی وقت داشت به مدونا فکر کند؟چه برسد به اینکه بشناسد،حتی بسیاری از اهل قلم و خبرنگاران نیز وی را نمیشناختند! منکر شناخت مدونا توسط جناب معادی و دیگر دوستان شان که پرورده خانوادههایی مرفه بودند نیستم،اما آیا در دورانی که نه اینترنت بود و نه هنوز ماهواره مهمان پشت بامها شده بود،شهرت مدونا این همه در جامعه،به ویژه دانش آموزان شایع بود؟!
شما نویسنده و محقق هستید
شما بیش از آنکه بازیگر و کارگردان باشید یک نویسنده هستید،نویسنده محقق و کاربلد، هرگز پدیدههایی که خودش درگیر آن بوده ، تجربه کرده و در جامعه همه گیر نیست را در نوشتههایش تعمیم نمیدهد. حداقل میگوید بخشی از جامعه،نه همه آن.بی شک شما و خانواده تان زندگی متفاوتی نسبت به آحاد جامعه داشته اید،ایرادی هم ندارد،میتوانستید این موضوع را در محدوده همان قشری که از آن هستید بیان کنید.
آقای پیمان معادی شما گفته اید کتک زدن و کتک خوردن خیلی هم بیشتر از اینکه در فیلم هست با دلایل دمدستی و الکی در مدرسهها اتفاق میافتاد.
آیا منظورتان تنبیه توسط معلمان و اولیای مدارس است یا درگیری با دانش آموزان دیگر؟ اگر مد نظر شما دانش آموزان باشد قابل پذیرش است،هرچند شما احتمالا در مدارسی تحصیل کرده اید که این وقایع کمتر در آنها اتفاق میافتاد و میافتد،اما اگر منظور شما معلمان و اولیای مدارس هستند،عمدا یا سهوا به خطا رفته اید.
در دهه 60 که پس از انقلاب بود،کمتر معلمیجرات میکرد دانش آموزی را تنبیه بدنی کند.سیستم مدارس عوض شده بود،هرچند از معلمان نسل قدیم که دست بزن داشتند هنوز در مدارس تدریس میکردند،اما جسارت این کار را نداشتند،زیرا از برخورد مسوولان،به خصوص خانوادهها میترسیدند.معلم بیچاره دستش را بالا نبرده رگبار تهمتها بر دامنش مینشست،از جمله معلم ساواکی!
این یکی را که باید خوب به یاد داشته باشید.
با این حساب شما و دوستان عرش نشین تان چگونه همواره زیر رگبار چک و لگد قرار داشتید؟!
ای کاش همنسل این حقیر و نسلهای پایین تر بودید تا طعم واقعی تنبیه بدنی و روحی را میچشیدید!حتی تصورش برای شما و همنسلان تان سخت است،در بد ترین کابوسهای خود نیز نمیتوانید آن را تجسم کنید.
اینجانب که در طول دوران ابتدایی شاگرد اول بودم و دانش آموزی آرام و دور از شر و شور،مدام سیلیهای آبدار بر گوش و لگدهای فیل افکن بر کمرم مینشست،وای به حال دانش آموزان شرور و درس نخوان!
آقای پیمان معادی ،شما در طول فعالیتهای هنری موفقیتهایی داشته اید،از شما که اهل مطالعه هستید انتظار میرود اطلاعات دقیق به مخاطب دهید.بزرگ ترین ایراد نویسندگان و فیلمسازان ایرانی این است که خودشان را وارد داستان کرده و آنچه خود میپسندند یا تجربه کرده اند را میخواهند به مخاطب تحمیل کنند.برای همین است که سینمای ایران،نه تنها درجا زده،بلکه با سرعت به سمت قهقرا میرود.
تعمیم دادن یک مورد غیراخلاقی یا کار خلاف که توسط یک یا چند نفر انجام شده به کل جامعه،یکی از بزرگ ترین ایرادهای مردم ایران است که متاسفانه در قشر به اصطلاح روشنفکر نیز رواج دارد.
نوشته آقای پیمان معادی ،لطفاً تجربه شخصی را تعمیم ندهید! اولین بار در سرزمین هنر. پدیدار شد.