دانلود رمان لالایی بیداری
دانلود رمان لالایی بیداری
نویسنده: آرام رضایی
موضوع : عاشقانه
تعداد صفحات : ۵۲۹
خلاصه رمان :
رندگی دختری به نام آرام را روایت میکند که تحصیل کرده است و در آموزشگاهی عربی تدریس میکند. آرام که به تازگی به همراه خانوادهاش و همسایهها به آپارتمانی جدید نقل مکان کردند، توجهاش به همسایهی جدید طبقهی دوم به نام آیدین جلب میشود و ….
دانلود رمان با لینک مستقیم (PDF)
DOWNLOAD
دانلود رمان با لینک مستقیم (APK)
DOWNLOAD
یکم از رمانو بخونم :
کلاه که کامل از سرش بیرون اومد من دهنم باز موند. موهاش همراه کلاه که بالا میرفت، بالا رفته بود و کلاه که از سرش در اومد موهای پرش که به نسبت موهای پژمان خیلی بلند بود مثل آبشار ریخت پایین و رفت تو صورتش. کلاهش و گرفت زیر بغلش و با دست چند بار مثل شونه کشید به موهای رو پیشونیش و خیلی خونسرد برگشت و خیره شد به منی که با دهن باز داشتم به پیمان عوض شده نگاه میکردم. از نظر قدی شاید به ۳-۴ سانت از پژمان کوتاه تر بود هیکلش ۴ شونه تر از پژمان بود و بازوهاش و بدنش ماهیچهی بیشتری داشت. و اما موهاش… . منو یاد پسر بچههای ۵ ساله مینداخت که موهای لخت قارچی دارن و تا دست توش میکشن یه ثانیه نشده بر میگرده به حالت اولش و… . ای آقا هر کی که بود پژمان نبود.
با اون موهای پرش که ابروهاش و به قسمت چشمهاش رو گرفته بود و رو صورتش یه وری شده بود و نمیشد چشمهاش و دید ولی میشد حدس زد که الان خیره به منه. آخه من چه طور یه همچین اشتباهی کردم؟ سریع دهنم و جمع کردم و به اخم غلیظ کردم و به چشم غره بهش رفتم و بدون حتی یه عذرخواهی رومو برگردوندم و رفتم سمت در خونه و با کلید در و باز کردم و تا وارد شدم انگار وارد به بازارچهی محلی شدم.
سر و صدای زن و مرد و بازی بچهها کل حیاط و پر کرده بود. متعجب در رو هل دادم و از راه شیب دار بالا رفتم تا رسیدم به حیاط که بالا تر از سطح کوچه بود و با دیدن همهی همسایهها توی حیاط دهنم باز موند. قبل از اینکه به خودم بیام یکی زوزه کشون اومد سمتم.
– خاله خاله خاله… .
و محکم کوبیده شد به پاهام. با چشمهای گرد سرم و پایین آوردم و با دیدن سونیا یه لبخند کوچیک زدم و دستم رو باز کردم و خم شدم و با یه حرکت بغلش کردم و گونهاش و بوسیدم. دلم براش تنگ شده بود.
من: سلام خاله خوبی عزیزم؟ کی اومدی؟
یه لبخند گنده زد و با کلی تکون دادن دست گفت: صبح مامان ناهید گفت میخوایم آش بپزیم ناهار بیاید اینجا.
به آهانی گفتم و خواستم دوباره ازش یه چیزی بپرسم که دیدم با دست کلهی منو هل داد کنار و خیره شد به پشت سرم و یهو همچین سفت بغلم کرد و سرش رو گذاشت رو شونهام که مات موندم.
من: چی شده خاله؟
سونیا: خاله این پسره کیه؟ موهاش رو دوست دارم….
نوشته دانلود رمان لالایی بیداری اولین بار در کتاب ساز. پدیدار شد.