بیوگرافی سارا روستاپور خاله بچه ها
سارا روستاپور متولد 12 دی 1360 در تهران، مجری است. فارغ التحصیل لیسانس رشته میراث فرهنگی و فوق لیسانس نمایش عروسی از پردیس هنر دانشگاه تهران می باشد که حالا با نام خاله سارا مشهور است.
ورود به اجرا
اولین بار در سال 1378 وقتی 18 ساله بود از طریق دوست پدرش در آزمون اجرای دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس شرکت کرد و قبول شد. اما سن عاملی بود که امکان ورودش به صدا و سیما را سخت کرد تا اینکه با برنامه مدرسه تا مدرسه به مدت 6 ماه مجری موفق بخش نوجوانان بود.
در برنامه رنگین کمان
بعد از دانشگاه وارد عرص خبرنگاری شد تا اینکه یک روز که به پشت صحنه برنامه کودک رنگین کمان رفته بود به پیشنهاد تهیه کننده تست داد و برای اجرا انتخاب شد. او با نام خاله سارا بین بچه ها شناخته تر شد.
مهاجرت در شبکه ها
خانم مجری بعد از اجرا توانست از توانایی های خود در نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی نیز استفاده کند تا اینکه فعالیت حرفه اش با شبکه دو ادامه دار شد. او حالا بعنوان طراح و برنامه ساز فعالیت می کند.
آرزو داشتم خاله سارا باشم
پیش از شهرت در نمایشگاه مطبوعات خاله نرگس را دیدم، غرفه آنها کنار غرفه نشریه ای بود که من در آن کار می کردم. به دلیل ازدحام جمعیت من کمک کردم خاله نرگس از غرفه ما بیرون برود، همان موقع به همسرم گفتم چه میشد بچه ها هم به من بگویند خاله سارا … نمایشگاه سال بعد من خاله سارا بودم.
ازدواج اول
سارا روستاپور اولین بار در آبان 1381 وقتی 21 ساله بود با مجید سعیدی (عکاس بین المللی) 29 ساله ازدواج کرد اما این زندگی بعد از سال ها به طلاق ختم شد. آشنایی این دو از طریق دوستان مشترک شکل گرفته بود.
ازدواج دوم
خاله روستا برای دومین بار با یک استاد دانشگاه بنام آقای وحید انشایی ازدواج کرد که ثمره این زندگی در فروردین 1397 یک دختر بنام نهال شد.
بازیگری و اجرا
من اجرا را بیشتر از بازیگری دوست دارم، توانایی بازیگری هم دارم اما نمی خواهم این حرفه را دنبال کنم اگر یکروز بخواهم بازیگری را تجربه کنم دوست دارم در یک فیلم سینمایی برای مخاطب کودک باشد.
برنامه های مورد علاقه
در گذشته برنامه آقای حکایتی را خیلی دوست داشتم، کلاه قرمزی و اجرای آقای ایرج طهماسب هم برای نسل من بیادماندنی است. خونه مادربزرگه عالی و دوست داشتنی بود.
بزرگترین ترس
بزرگترین ترسم اینه که در هواپیما بمیرم، همیشه هم کابوسش را می بینم و فکر می کنم بر می گردد به دوران بمبارانی که در کودکی شاهدش بودم.
دوستان زیادی ندارم
دوستان زیادی ندارم، چون تجربه نشان داده که اول و آخر آدم ها برای خودشان هست و اگر تو تمام وقتت را برایشان بگذاری در نهایت آنها را که نداری هیچ، خودت را هم از دست می دهی.
خاله سارا در 60 سالگی
اصلا عمر طولانی را دوست ندارم، دوست دارم در 60 سالگی یک پیر زن بامزه باشم که دایم سفر می کنم نه اینکه در خانه بمانم و نوه هایم را نگه دارم. دوست دارم در آن سن عشق را تجربه کنم.