علامه حسن زاده آملی به لقاالله پیوست
علامه حسن زاده آملی شنبه صبح در بیمارستان به علت عارضه ریوی بستری شد ومتاسفانه ساعاتی پیش دارفانی راوداع گفت.
این عالم برجسته، علامه ذوالفنون و علامه دهر بوده و در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر خاص داشت همچنین معظمله به غیر از زبان فارسی و مازندرانی به زبانهای فرانسوی و عربی نیز مسلط بود. تاکنون حدود ۱۹۰ اثر از علامه حسنزاده آملی به ثبت رسیده است.
علامه حسن زاده در یکی از روستاهای لاریجان آمل به دنیا آمد.علامه در سن شش سالگی در مکتب خانه، خواندن و نوشتن را فراگرفت و در سال ۱۳۲۳ شمسی وارد دوره ابتدایی دروس حوزوی شد. همزمان با اتمام دوره مقدماتی دروس حوزوی ملبس و در سن ۲۲ سالگی برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و چندسالی در مدرسه حاج ابوالفتح، باقی کتب حوزوی به خصوص شرح لمعه و قوانین الاصول را از سید احمد لواسانی آموخت.
۱۳ سال در مدرسه مروی زیر نظر حضرت آیت الله محمد تقی آملی و ابوالحسن شعرانی به تحصیل مشغول شد. به خصوص که سالهای زیادی در جلسات درس و بحث علامه شعرانی حاضر شد و کتابهای بسیاری در علوم مختلف من جمله مکاسب و جواهرالکلام در فقه، رسائل و کفایه در اصول فقه و شرح خواجه نصیرالدین طوسی بر اشارات ابن سینا، اسفار اربعه و همینطور بخشی از کتاب شفای ابن سینا را در فلسفه از ایشان آموخت و در نهایت از ایشان مفتخر به دریافت درجه اجتهاد شد.
علامه حسن زاده با راهنمایی علامه شعرانی، در دروس اسفار اربعه ملاصدرا و نیز خارج فقه و اصول آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی عالم برجسته آن زمان شرکت کرد و ۱۱ سال دیگر در محضر آیت الله مهدی الهی قمشهای حکمت منظومه سبزواری، مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات ابن سینا را از ایشان آموخت.
حدود ۱۷ سال در جلسات درس علامه طباطبایی و نیز برادر ایشان آیت الله سیدمحمدحسن الهی حاضر شد. پس از سکونت در قم ۱۴ دوره شرح منظومه، یک دوره اشارات یک دوره اسفار اربعه و ۴ شرح فصوص قیصری را تدریس کرد.
اشعاری نیز به زبانهای فارسی، طبری و عربی سرودهاست.علامه حسنزاده آملی در همان سن و سال کم به مطالعه کتابهای گلستان و بوستان سعدی و بهارستانِ جامی روی آورد. یکی از آثار حسنزاده آملی دیوان اشعار است که حدود پنج هزار بیت دارد و در قالبهای غزل، رباعی، قصیده و ترجیع بند سروده شدهاست، اما بیشتر اشعار در قالب غزل و در خصوص سیر و سلوک عرفانی است. دیوان اشعار حسنزاده به سبک شاعران گذشته همچون حافظ، مولوی و محمود شبستری سروده شدهاست.
استاد حسنزاده خود گفته است:
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم بصرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم، و محو در فرا گرفتن صرف و نحو، در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و بزیارت جمال دلآراى ولى الله اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثنا نائل شدم.
در آن لیله مبارکه قبل از آنکه بحضور باهرالنور امام علیهالسلام مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احبّاءاللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا روحى لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنى بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مىدانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و بمن اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهاى امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین على-علیه السلام فرمود:
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آب دهانش را به لبش آورد و من آنرا بخوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
پس از آن امام علیهالسلام طىالارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود بدر آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى بگفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها برکاتم دادند