نقد و بررسی فیلم تا ابد
سینماگران زیادی بودهاند که بعد از تجربه بازیگری یا هنری پشتصحنه به کارگردانی روی آوردهاند. سودای فیلمسازی، آنقدر وسوسه کننده است که کمتر کسی میتواند در مقابل آن بایستد. مخصوصاً که تجربه و حضوری هم در سینما داشته باشد که این خود مسیر را برایش فراختر میکند.
امید امین نگارشی هم یکی از همین سینماگران است که بهتازگی به کارگردانی روی آورده است. او که قبلاً بهعنوان فیلمبردار در چند پروژه سینمایی ازجمله عشقولانس و مرداب تنهاست حضورداشته است، با تا ابد اولین تجربه فیلمسازیاش را رقم میزند.
تا ابد یکی از اولین فیلمهایی بود که در شرایط کرونایی بازگشایی سینماها متقاضی اکران شد و حالا هم روانه اکران آنلاین شده است. فیلمی که در رقابت با آثار دیگر روی پرده و آثاری که فعلاً در اکران آنلاین به نمایش درآمدهاند، نکته امیدوارکنندهای ندارد و در دنباله باقی آثار ناامیدکننده سینمای اجتماعی ایران قرار میگیرد.
ویروسی به نام فقر
امید امین نگارشی در اولین فیلمش، آشکارا سعی دارد به سینمای اجتماعی ادای دین کند. دغدغههای او از جامعهاش میآید و به جامعهاش بازمیگردد. روایت فیلم حولوحوش چند جوان در یکشب میگذرد و آنچه آنها را به هم پیوند میدهد، پول و دست پا زدن در جامعهای است که این چرک کف دست، قدر و اندازه آدمها را مشخص میکند.تا ابد مشخصاً فیلم دغدغهمندی است. نگارشی در اولین اثرش سعی کرده است در لایههای پنهان زندگی شهری چند جوان، عقدهها و ناتوانیهای نسل جوان جامعهاش را به تصویر بکشد. دنیای سینمایی تا ابد از فقر میگوید و کارهایی که آدمهای این دنیا برای غلبه بر فقرشان انجام میدهند. عطش پولدار شدن، یا حداقل به رفاهی نسبی رسیدن، در جامعهای که هرروز فقیرتر میشود، مثل یک ویروس کشنده به جان آدمها میافتد، آنها را مقابل هم قرار میدهد و درنهایت همه را به یک اندازه قربانی میکند.
از این حیث، تا ابد با همه دغدغهای که دارد، حرف جدیدی برای مطرح کردن ندارد. آنچه باقی میماند و باید بررسی شود، شیوه پرداخت فیلمساز و کاراکترهایی که برای طرح این موضوع انتخاب کرده، است.
سیاه نمایی بهجای سینمای اجتماعی
تا ابد از همان ناتوانی رنج میبرد که سالها سینمای اجتماعی ایران را فلج کرده است. آنهم سیاه نمایی بیدلیل است. مشکلات اجتماعی و اقتصادی، مسلماً بهانه خوبی برای جان بخشیدن به سینمای اجتماعی هستند. بااینوجود، عدم منطق روایی در پس این مشکلات میتواند روایت را به یک سیاه نمایی محض و کاملاً غیر سینمایی تبدیل کند. همان اتفاقی که برای تا ابد میافتد.
برای آنکه سیاه نمایی این فیلم را دریابید، کافی است این فیلم را با برخی از آثار مطرحتر سینمای اجتماعی چند سال اخیر سینمای ایران مقایسه کنید، برای مثال ابد و یک روز ساخته تحسینشده سعید روستایی. درجایی که ابد و یک روز یک موقعیت ملموس را به تصویر میکشید و از رهگذر کاراکترهایش، مشکلات یک خانواده را واکاوی میکرد، تا ابد فقط گوشههایی از موقعیتهای نامرتبط را به تصویر میکشد.
علیتی که در آثاری چون ابد و یک روز میبینیم، در تا ابد غایب است. کاراکترها سرگردان و بیهدف هستند و درگیری درونی و اجتماعی آنها هیچ منطقی در خود ندارد. همهچیزی که تا ابد نشان میدهد، جوانانی است که مخاطب نمیتواند انگیزه رفتارها و دیالوگهای عجیبشان را درک کند.
تا ابد، بااینکه سعی میکند به جامعه و رفتارهای آدمهای جامعه نزدیک شود، از کنکاش و ریشهیابی بازمیماند و به زبان سادهتر از طرح موضوع غافل میشود. درواقع، آنچه تا ابد مطرح میکند، فرقی با تیترهای روزنامهای ندارد. بهاینترتیب، این فیلم در اولین قدم در جذب مخاطب با مشکل اساسی روبرو میشود.
عدم انسجام روایی تا ابد
ایراد دیگر تا ابد از شیوه روایت این داستان ناقص میآید. قصههای پراکنده، آدمهایی که ربطی به هم ندارند و خرده روایتهایی که به هم ارتباط نمییابند، آن را به اثری پیشپاافتاده تبدیل میکنند. زمان و مکان در تا ابد به شیوهای ناشیانه به هم میآمیزند و بیشازپیش منطق روایی اثر و انگیزه کاراکترها را برای بیننده موهوم میکند. دیالوگها سطحی و تصنعی هستند و بههیچوجه در راستای قصه و روایت فیلم قرار نمیگیرند.
ساختار تا ابد هم چندان تعریفی ندارد. نگارشی که سابقه فیلمبرداری در سینمای ایران را دارد، بههیچوجه نمیتواند مخاطبش را با قاببندیها و تصاویری که عرضه میکند راضی کند. اندازه نماها و زوایای دوربین، در حد یک فیلم تلویزیونی است و میزانسن غلو شده هم حسابی توی ذوق میزند. در این میان دکوپاژ فیلمساز، بهویژه در سکانس درگیری فیلم هم ناشیانه به نظر میرسد. بیرحمی پرده سینما هم این است که تمامی این نواقص را بولد میکند و توجه مخاطب را به سمتشان جلب میکند. اینگونه است که بیننده عادی هم با دیدن تا ابد دچار سردرگمی میشود. همه اداواطوارها و تلاشهای تا ابد برای تبدیلشدن به یک فیلم سیاه هم درنهایت اثری چرک و کثیف تحویل میدهد.
ترکیب متفاوت بازیگران تا ابد
تنها برگ برنده این فیلم ترکیب متفاوت بازیگرانش است. دیدن چهرههایی که از نسلهای جوانتر بازیگری میآیند، برای سینمای ایران حکم نفسی تازه دارد. درحالیکه همه آثار سینمای ایران از چهرههای مشترکی بهره میبرند، تا ابد سعی کرده است به سراغ بازیگران بااستعداد اما کم سن و سالتر برود. بازیگرانی چون ترلان پروانه، مهرداد صدیقیان و محسن کیایی که مسلماً در تعریف شخصیتهایشان، ازلحاظ سنی بهتر میگنجند تا ستارههای دهه پنجاهی سینمای ایران.
محسن کیایی که او را بیشتر با نقشهای کمدی میشناسیم، چند سالی است که سعی میکند با آثار جدی خود را به چالش بکشد و تواناییاش را در انعطافپذیری بازیاش اثبات کند. تا ابد در میان تجربههای اینچنینی کیایی، البته چندان درخور نیست.
همانگونه که مهرداد صدیقیان با بازیهای قوی که تاکنون از خود ارائه داده است هم در تا ابد در حد و اندازه خودش هم نیست. ترلان پروانه هم که بعد از فراری به نظر میرسد نقشهایش را وسواس بیشتری انتخاب میکند، لحظه درخشانی در این فیلم ثبت نمیکند.
البته ازآنجاییکه تا ابد بهشدت از حیث شخصیتپردازی رنج میبرد، نمیتوان انتظاری بیش از این از بازیگرانش داشت. با این اوصاف است که همینکه این ترکیب بازیگران، فیلم را سرپا نگه میدارند و تا انتها بهانهای به مخاطب برای تعقیب روایت میدهند، کافی است.
منبع: بلاگ نماوا